محیا و جشنواره کودک
سلام دوستای خوبم . خوبید؟ من که خیلی خوبم اخه می دونید چیه دیلوز روزه خیلی خوبی داشتم . از خواب که بیدار شدم مامانم پیشم بود. نرفته بود سره کار من تا دلم خواست می می خوردم . بعدش ما با مامان و بابام رفتیم ددر. اول رفتیم مرکز بهداشت برای قد و وزن ماهیانه ام . وزنم شده 8/5 . قدم شده 75 سانت . خانمه میگفت تازه اومدم رو منحنی. خوب چی کار کنم من غذا خوردنو دوس ندارم . خلاصه بعد اونم رفتیم جشنواره غنچه های شهر . تو راه من تو صندلیم تو ماشین نشستم . اخه میدونید چیه من اصلا دوس ندالم عقب ماشین تنها بشینم . مامانمم اومد عقب پیشم تامن تتها نباشم . بعدش که اونجا رسیدیم اونقد صداهای نانای نانای می اومد من هی قرم می اومد نانای میکردم . یه ع...
نویسنده :
مامان
8:49